ترجمه مقاله

دادفرما

لغت‌نامه دهخدا

دادفرما. [ ف َ ] (نف مرکب ) آمر به عدل . دادفرمای . || (اِ) پادشاهان عادل بزرگ . (برهان ). || (اِخ ) ازنامهای حق تعالی . (برهان ) (صحاح الفرس ) :
بغلتید پیش گروگر بخاک
همی گفت کای دادفرمای پاک .

اسدی .


ترجمه مقاله