ترجمه مقاله

دارس

لغت‌نامه دهخدا

دارس . [ رِ] (ع ص ) محوکننده ٔ رسوم و آداب . (اقرب الموارد). || خواننده ٔ کتاب . (اقرب الموارد). || حایض . (منتهی الارب ). زنیکه در حال عادت ماهانه باشد. || آنکه درس خواند. (عیون الانباء).
ترجمه مقاله