دارشیشعان
لغتنامه دهخدا
دارشیشعان . (اِ مرکب ) درختی سطبر و خاردار و پوست آن به قرفه ماند. لیکن از آن گنده تر و سرخ تر میشود. اگر قدری از آن سحق کنند و با سرکه بسرشند و بر دندان نهند، درد را فرونشاند و قدری از چوب آن زنان بخود برگیرند، فرزندی که در شکم مرده باشد، بیفتد. (برهان ). || سنبل هندی . دارشیعان هم گفته اند بحذف شین دوم . (برهان ).