ترجمه مقاله

داستان کردن

لغت‌نامه دهخدا

داستان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . سمر کردن . شهره ساختن :
ز جود تو من از گیتی بنعمت داستان بودم
بحشمت مر مرا همچون فریدون داستان کردی .

رودکی (از آنندراج ).


|| قصه کردن . قصه پرداختن . حکایت کردن .
ترجمه مقاله