داغستان
لغتنامه دهخدا
داغستان . [ غ ِ ](اِ مرکب ) از: داغ ، به معنی نشان آهن تفته و غم و اندوه و درد و مصیبت + ستان ، پسوند مکان :
به داغستان دل دادی سپه سالاری دردم
به ملک غم ز آهم منصب صاحب لوائی ده .
به داغستان دل دادی سپه سالاری دردم
به ملک غم ز آهم منصب صاحب لوائی ده .
مخلص کاشی (از آنندراج ).