ترجمه مقاله

داغ قصار

لغت‌نامه دهخدا

داغ قصار. [ غ ِ ق َص ْ صا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داغ گازر. داغ گازران :
هر فرش سقلاطون که مه ، صباغ او بودی سه مه
از آتش گردون سیه چون داغ قصار آمده .

خاقانی .


ازآن گلیم که بر سنگ طور شست کلیم
نرفت نقطه از آن زآنکه داغ قصار است .

میرخسرو.


رجوع به داغ گازر شود.
ترجمه مقاله