ترجمه مقاله

دامنی

لغت‌نامه دهخدا

دامنی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به دامن . مخفف دامانی . (انجمن آرا). || جزئی از قماش که برای دامان بکار برند. پاره ای از قماش که خیاط برای دامن تقدیر کند. || جامه که پوشند خادمات بر روی دیگر جامه ها و آن از کمر تا شتالنگ را پوشد. || چادر. چادر باریک یک عرض بی درز. (غیاث ). || سرانداز. مقنعه . سرانداز زنان را گویند. (برهان ) (شعوری ص 432 ج 1) :
خود این شه را حق آن شاه افکنی داد
که بر سرهای شاهان دامنی داد.

امیرخسرو.


هدایت گوید: شعر مذکور در فوق یحتمل اصطلاح هند باشد.
ترجمه مقاله