ترجمه مقاله

دانست

لغت‌نامه دهخدا

دانست . [ ن ِ ] (مص مرخم ) مصدر مرخم از دانستن . علم . ذهن . اطلاع . آگاهی . نبال . نبالة. اذن .(منتهی الارب ). دانش و معرف . (ناظم الاطباء) : موسی علیه السلام در مناجات گفت بار خدایا آدم را بید قدرت بیافریدی و با وی چنین و چنین کردی شکر تو چگونه کرد؟ گفت : بدانست که [ انعام ] از منست و آن دانست از وی شکر من بود. (کیمیای سعادت ). ذبر؛ دانست چیزی . جحود؛ انکار کردن حق کسی را با علم و دانست خود. هرف ؛ ستود بی دانست و خبر. فعله باذنی ؛ کرد آنرا بدانست من . (منتهی الارب ). || عمد. علم : اصله علماً؛ قتل کرد او را به دانست . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله