دانگک
لغتنامه دهخدا
دانگک . [ ن َ / ن ِ گ َ ] (اِمصغر) دانه ٔ خرد. مصغر دانه :
وآن دهن تنگ تو گویی کسی
دانگکی نار بدونیم کرد.
دانگکی چند نارسیده در آن نار.
این کلمه را بصورت دانکک نیز نوشته اند اما صحیح نمی نماید.
وآن دهن تنگ تو گویی کسی
دانگکی نار بدونیم کرد.
رودکی .
دانگکی چند نارسیده در آن نار.
سوزنی .
این کلمه را بصورت دانکک نیز نوشته اند اما صحیح نمی نماید.