ترجمه مقاله

داوه

لغت‌نامه دهخدا

داوه . [ ] (اِخ ) دهی بوده است از توابع قم . در تاریخ قم آمده است این دیه را ریذویه بنا کرده است ، صاحب قلعه ، که بر کوه خوشترست و آنرا قلعه ریزان پشن میگویند و آن بواسطه ٔ بلندی بر ناحیت دور آخر و فراهان مشرف است . راوی گوید که هیچ کس بر فتح این قلعه قادر نشد بواسطه ٔ حصانت و محکمی آن . چنین گویند که چون افراسیاب بر ایرانشهر غلبه کرد قصد این قلعه کرد ریذویه که صاحب قلعه بود محاصره کرد و در بروی افراسیاب دربست چنانچه افراسیاب را در فتح آن هیچ حیلتی نماند و همچنین ریذویه را در بر خیزانیدن افراسیاب از آنجا پس از مدتی ریذویه بفرمود تا استری شموس رابیاوردند و پوستهای خشک کهنه تنگ بر او آویختند و بشب در لشکر افراسیاب سر بدادند چون دواب و اسبان آوازهای آن پوستهای خشک که بر زمین و ریگ می آمدند بشنیدند برمیدند و لشکر افراسیاب بترسیدند و گمان بردند که از قلعه بریشان شبیخون کرده اند پس لشکر افراسیاب شمشیر را بکشیدند و یکدیگر را می کشتند تا بیشتر ایشان کشته شدند پس افراسیاب با جمعی اندک روی بهزیمت نهاد و ریذویه ازیشان خلاص یافت . (تاریخ قم ص 71 و 72).
ترجمه مقاله