ترجمه مقاله

دبوسی

لغت‌نامه دهخدا

دبوسی . [ دَ ] (اِخ ) دبوسیه . شهرکی است از ماوراءالنهر به سغد بر راه سمرقند آبادان وبا نعمت و آبهای روان و درختان . (حدود العالم ) : شحنه علی تکین به دبوسی گریخت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 348). خزانه و آنچه مخفی داشت با خویشتن به دبوسی برد تا آنجا جنگ کنند. (تاریخ بیهقی ص 348). ویرا مثال دادند تا با لشکر خوارزمشاه به آموی آمد ولشکرها بدو پیوست و بجنگ علی تکین رفت و به دبوسی جنگ کردند و علی تکین مالیده شد. (تاریخ بیهقی ص 335). و دیهی بزرگ که پادشاه نشستی بیکند بود [در بخارا]و شهر قلعه دبوسی بود و شهر ویرا خواندندی . (تاریخ بخارا نرشخی ص 5). || منسوب است به دبوسه که شهرکیست از سغد میان بخارا و سمرقند. (سمعانی ).
ترجمه مقاله