ترجمه مقاله

دبیر

لغت‌نامه دهخدا

دبیر. [دَ ] (ع اِ) از رشته آنچه که پس رویه برآرند وقت رشتن . مقابل قبیل رشته که در وقت تابیدن آن دست بطرف بالا برده شود. مقابل قبیل . آنکه فرود آرند بوقت پیچیدن بر دوک . رشته که در عین تابیدن آن دست بطرف بالا برده شود نه آنکه بجانب سینه آید. (جهانگیری ). || چیزی که آنرا از سینه پس ببری . و گویند: عرف دبیره من قبیله ؛ ای معصیته من طاعته . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله