ترجمه مقاله

دحم

لغت‌نامه دهخدا

دحم . [ دَ ] (ع مص ) سخت راندن . (از منتهی الارب ). || آرمیدن و گردآمدن با زن . (منتهی الارب ). بقوت گردآمدن . (زوزنی )(تاج المصادر بیهقی ). || صاحب نشوء اللغةگوید: مدح چون قلب شود حمد گردد و چون بار سوم قلب شود حدم گردد و در مرتبه ٔ چهارم بصورت دحم درآید و در مرحله ٔ پنجم صورت دمح پذیرد. (نشوءاللغة ص 130).
ترجمه مقاله