ترجمه مقاله

دختری

لغت‌نامه دهخدا

دختری . [ دُ ت َ ] (حامص ) به معنی دختره باشد که دوشیزگی وبکارت است . (برهان ) (آنندراج ). در زبان عوام بکارت است . (یادداشت مؤلف ). دخترگی . دخترکی :
ور صدهزار عذر بگویی گناه را
مر شوی کرده را نبود زیب دختری .

سعدی .


رجوع به دوشیزگی شود. || (حامص ) در حالت دختر بودن . دوشیزگی . نابسودگی :
شاهد بکر باده را در حرم پیاله کش
پس بمسیح روح بین حامله اش به دختری .

خاقانی .


ترجمه مقاله