درآمل
لغتنامه دهخدا
درآمل . [ دَ م ُ ] (اِخ ) نام موضعی است که شرابی بغایت خوب از آن آرند. (از فرهنگ جهانگیری ) :
می درآملی ای جان بیار تا بخوریم
که سوی آب درآمل ز خاک تشنه تریم .
می درآملی ای جان بیار تا بخوریم
که سوی آب درآمل ز خاک تشنه تریم .
سراج الدین قمری .