دراز آمدن
لغتنامه دهخدا
دراز آمدن . [ دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) دراز شدن . طولانی گشتن . طویل شدن .
- دراز آمدن سخن ؛ طولانی شدن آن :
بیا و گونه ٔ زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث نویسم سخن دراز آید.
- دراز آمدن سخن ؛ طولانی شدن آن :
بیا و گونه ٔ زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث نویسم سخن دراز آید.
سعدی .