ترجمه مقاله

دراز

لغت‌نامه دهخدا

دراز. [ دِ ] (اِخ ) بزرگترین جزایر دریای فارس در میانه ٔ جنوب و مغرب بندرعباس ، به مسافت پنج فرسخ کمتر است . درازای آن از قریه ٔ قشم تا قریه ٔ باسعیدو، از بیست ویک فرسخ بیشتر، پهنای آن در بعضی جاها نزدیک به هفت فرسخ باشد. کشت و زرع و نخلستان این جزیره ، دیمی است . گذران اهالی آن از آب انبارهای بارانی است . قلیل زراعتی از آب چاه دارند. چند قلعه ٔ شاه عباسی و قریه در این جزیره افتاده است ، مانند: قریه ٔ باسعیدو، بند حاجی علی ، پی پشت و تول ، تولا، درکو، درکهان ، دیرستان ، رام کان ، زیرنگ ، زینبی ، سوزا، سهیلی ، قشم ، گربه دان ، کنار سیاه ، کوردان ، کورسیاه ، گیسو وگوی ، لافت ، ماه فون و هکر. (فارسنامه ٔ ناصری ص 315).
ترجمه مقاله