ترجمه مقاله

درای

لغت‌نامه دهخدا

درای . [ دَ] (اِ) ریشه ٔ دراییدن . گفتگو. (برهان ). مکالمه . (ناظم الاطباء). || ماضی گفتن ، یعنی گفت . (از برهان ) (جهانگیری ). || (فعل امر) امر بر گفتن ، یعنی بگو. (از برهان ) (از جهانگیری ). || (نف ) سرکننده ٔ سخن . (برهان ). آغازنده و شروع کننده در سخن . (ناظم الاطباء). || آوازکننده . (شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) سخن سر کردن . (برهان ). || آغاز و مقدمه و دیباچه ٔ هر کلام . (ناظم الاطباء). || آواز و بانگ :
زگردون به گردون شده بانگ و جوش
جهان از درای جرس پرخروش .

اسدی .


ترجمه مقاله