ترجمه مقاله

درخت سنبه

لغت‌نامه دهخدا

درخت سنبه . [ دِ رَ سُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مته . مثقب . پر ماه . (ناظم الاطباء). درخت سنب . رجوع به درخت سنب شود. || پرنده ای است سبزرنگ که با منقار درخت را سوراخ کند. (برهان ). مرغی است که درخت را بسنبد یعنی سوراخ کند. دراسنب . داربرد. دارکوب . (از آنندراج ). سرفة. (مهذب الاسماء). || نوعی از زنبور سیاه که چوب را سوراخ کند. (برهان ) (از شرفنامه ٔمنیری ). || منقار مرغان . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله