دردآمیزلغتنامه دهخدادردآمیز. [ دُ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به درد. آمیخته به لای و لرد. کدر. غیرصافی . غیرروشن : می اول جام صافی خیز باشدبه آخر جام دردآمیز باشد.نظامی .