ترجمه مقاله

درزة

لغت‌نامه دهخدا

درزة. [ دَ زَ ] (ع اِ) ابن درزة؛ فرزند خوانده ، و گویند فرزند کنیز که پدر وی شناخته نباشد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
- ابناء درزة ؛ مردمان سفله . (دهار).
- ام درزة ؛ کنیه ٔ دنیا. (از دهار) (از لسان ).
- اولاد درزة ؛ فرومایگان . (منتهی الارب ). سفله . (اقرب الموارد).
- || مردم درزی ودوزنده . (منتهی الارب ). خیاطان . (از اقرب الموارد).
- || جولاهه . (منتهی الارب ). بافندگان . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله