ترجمه مقاله

درزمان

لغت‌نامه دهخدا

درزمان . [ دَرَ ] (اِ) رشته و ریسمان تافته را گویند که در سوزن کشند. (برهان ) (از آنندراج ). ریسمانی باشد که در سوزن کشند. (مجمعالفرس سروری ). رشته و ریسمان تافته که در سوزن جهت خیاطی کشند. (ناظم الاطباء) :
جهد کردن بیش از آن در حرب طاقتشان نبود
بگسلد چون بیش از آن تابی که باید درزمان .

لامعی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 99).


در شهرگاه دوختن جامه ٔ عدوش
بر درزمان کنند همی درزیان زیان .

لامعی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 119).


رجوع به درزمون و درزنان شود.
ترجمه مقاله