ترجمه مقاله

درسپاردن

لغت‌نامه دهخدا

درسپاردن . [ دَ س ِ دَ ] (مص مرکب ) درسپردن . سپردن . ترک کردن . واگذاشتن . تسلیم کردن . منکوب کردن : حسن گفت خائنان هر دو جانب را دور باید کرد. مأمون بخندید و گفت یا حسن آنگاه کس نماند و بروند و به دشمن پیوندند و ما را درسپارند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 33 و چ فیاض ص 35). رجوع به درسپردن شود.
ترجمه مقاله