ترجمه مقاله

درور

لغت‌نامه دهخدا

درور. [دُ ] (ع مص ) ریزان کردن آسمان باران را. (از منتهی الارب ). جاری شدن باران از آسمان . (از اقرب الموارد).فرودآمدن باران . (تاج المصادر بیهقی ). فرودآمدن آب .(دهار). || روان و گرم گردیدن بازار. || نرم شدن چیزی . || بر ناخن گردیدن تیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر ناخن گردانیدن تیر را، لازم و متعدی است . (ازمنتهی الارب ). || امتلاء و پر شدن رگها از خون . || روشنی دادن چراغ . (از اقرب الموارد). روشن شدن چراغ . (آنندراج ). || روان شدن عرق و شیر و غیره . (غیاث ) (آنندراج ). || درور منی ؛ احتلام . سستی کمر. سرعت انزال . خروج منی بلااراده . گوشتاسب . گوشاسب . دَرّ. و رجوع به در شود.
ترجمه مقاله