ترجمه مقاله

درونی

لغت‌نامه دهخدا

درونی . [ دَ] (ص نسبی ) مقابل برونی . (از آنندراج ). درون . اندرون . اندرونی . (ناظم الاطباء). داخلی . مقابل بیرونی . خارجی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || باطنی . مقابل بیرونی . ظاهری . (یادداشت مرحوم دهخدا). باطن . (ناظم الاطباء). معنوی . حقیقی . (ناظم الاطباء) :
پیش بیرونیان برونش نغز
وز درونش درونیان رامغز.

نظامی .


خواری خلل درونی آرد
بیدادکشی زبونی آرد.

نظامی .


|| مونس و معتمد. (ناظم الاطباء). خودمانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). اهل درون ؛ بطن من فلان و به ؛ درونی و خاصه ٔ وی شد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله