ترجمه مقاله

درگاهی

لغت‌نامه دهخدا

درگاهی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درگاه . || درباریان و مردمان و سپاهیان که در خدمت دربارند : پس به مشاورت آلتونتاش ...تغتمش جامه دار نامزد شد به سالاری این شغل با چهار هزار سوار درگاهی و سه هزار پیاده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 63). بیرون سرای پرده بسیار مردم درگاهی ایستاده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 551). || (اِمرکب ) در اصطلاح عامه ٔ مردم ، عتبه . آستانه . درگاه .
ترجمه مقاله