در بر گرفتن
لغتنامه دهخدا
در بر گرفتن . [ دَ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چسبانیدن کسی را بخود رویاروی . (یادداشت مرحوم دهخدا). بغل کردن . التزام . (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) :
ایدون گمان بری که گرفتستی
در بر به مهر خوب یکی دلبر.
عزمت بر این جهاد که در بر گرفته ای
بر هرچه هست در بر توکامگار باد.
مُلتَزِم ؛ در برگیرنده . (دهار). مُلتَزَم ؛ در بر گرفته . (دهار). و رجوع به این ترکیب ذیل بر شود.
ایدون گمان بری که گرفتستی
در بر به مهر خوب یکی دلبر.
ناصرخسرو.
عزمت بر این جهاد که در بر گرفته ای
بر هرچه هست در بر توکامگار باد.
مسعودسعد.
مُلتَزِم ؛ در برگیرنده . (دهار). مُلتَزَم ؛ در بر گرفته . (دهار). و رجوع به این ترکیب ذیل بر شود.