دستبرد
لغتنامه دهخدا
دستبرد.[ دَ ب ُ ] (ن مف مرکب ) دست برده . غارتیده . غارت زده .
- دستبرد شدن از ؛ غارت زده شدن :
باری از آن دست شوم پایمال
باری از آن پای شوم دستبرد.
- دستبرد شدن از ؛ غارت زده شدن :
باری از آن دست شوم پایمال
باری از آن پای شوم دستبرد.
انوری .