دستوری فرمودنلغتنامه دهخدادستوری فرمودن . [ دَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اجازت فرمودن .رخصت دادن : گفت مرا دستوری فرماید تا در پیش او روم و از این حال معلوم کنم . (تاریخ بیهق ).