ترجمه مقاله

دست فرمان

لغت‌نامه دهخدا

دست فرمان . [ دَ ف َ ] (اِ مرکب ) فرمان دست . فرمان که به اشاره ٔ دست دهند. || زیردست . فرمانبر. آنکه به فرمان کسی کار کند :
دست فرمان تو تا فرمان براند دور کرد
سر ز گردن جان ز تن دست از عنان پای از رکاب .

سوزنی .


ترجمه مقاله