دست مرد
لغتنامه دهخدا
دست مرد. [ دَ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) یار. یاور. مدد. کمک . مددکار. پشتیبان . دستگیر. پشت . یار و مددکار. (برهان ) :
وین نیاید بدست تا بوده ست
مرترا دست مرد و پای گذار.
وین نیاید بدست تا بوده ست
مرترا دست مرد و پای گذار.
سنائی .