ترجمه مقاله

دشوارگیر

لغت‌نامه دهخدا

دشوارگیر. [ دُش ْ ] (نف مرکب ) دشوار گیرنده . سخت گیرنده . || (ن مف مرکب ) دشوار گرفته . که بسختی و دشواری گرفته شود. محکم . (ناظم الاطباء). استوار.
- قلعه ٔ دشوارگیر ؛ حصن حصین . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله