ترجمه مقاله

دغدغة

لغت‌نامه دهخدا

دغدغة. [ دِ دِ غ َ ] (ع اِمص ) جنبانیدن انگشتان دست در زیر بغل و پهلوی کسی تا بخنده افتد. (برهان ). جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی برای خندانیدن او. (آنندراج ). خارش و حرکت پی هم و جنبانیدن انگشتان زیر بغل و پهلوی کسی تا به خنده افتد. (غیاث ). چِقون . چقونک که چِقچقه مخفف آن است و آن چسبانیدن انگشتان است در زیر بغل یا پهلوی کسی تا بخنده افتد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). آن باشد که کسی دست زیر بغل دیگری برد تا خنده بر او افتد. (صحاح الفرس ). خارخار. غغلک . غلغلی . غغلیج . غلغلیچ . غلغلیچه . غلمج . غلملج . غلملیج . کلغوجه . || کف پا خاریدن . (برهان ). خاراندن کف پا. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
ترجمه مقاله