ترجمه مقاله

دفار

لغت‌نامه دهخدا

دفار. [ دَ رِ ] (ع اِ)مبنی بر کسر، دنیا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- ام دفار ؛ دنیا. (منتهی الارب ). عَلَم است دنیا را. (از اقرب الموارد).
|| داه . (منتهی الارب ). امة و کنیز. (از اقرب الموارد). || (ص ) عفن . متعفن . بدبو و گنده ، و آن دشنامی است که کنیزکان را دهند: یا دفار! (یادداشت مرحوم دهخدا). یا دفار!؛ ای متعفن و ای بدبو، که به کنیز چرکین و ناپاک خطاب کنند. (ناظم الاطباء). امة و کنیزک را چون ناسزا دهند گویند: یا دفار! و غالباً در ندا آید. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله