ترجمه مقاله

دف

لغت‌نامه دهخدا

دف . [ دَف ف ] (ع اِ) پهلو از هر چیز، یا کناره ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پهلو. (دهار).
- ذات الدف ؛ ذات الجنب : رماه اﷲ بذات الدف ؛ خداوند او را گرفتار ذات الجنب کناد! (از اقرب الموارد).
- دف البعیر؛ دو پهلوی شتر. || آواز کفش وقت رفتن . || پشته ٔ زمین و پشته ٔ ریگ . (منتهی الارب ). «سند» و آنچه از زمین و رمل در برابر شخص قرار گیرد و از دامنه بالاتر باشد. (از اقرب الموارد). || نرم از رفتار شتر. || رفتار سبک . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله