ترجمه مقاله

دل جستن

لغت‌نامه دهخدا

دل جستن . [ دِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دلجویی کردن . دلداری دادن . استمالت :
از آن می خورد و زآن گل بوی برداشت
پی دل جستن دلجوی برداشت .

نظامی .


دلم بجو که قدت همچو سرو دلجویست
سخن بگو که کلامت لطیف و موزونست .

حافظ.


ترجمه مقاله