ترجمه مقاله

دمدار

لغت‌نامه دهخدا

دمدار. [ دَ] (نف مرکب ) دارای دم . دم کرده . آمیخته به بخار و دم . گازدار: چاه دم دار؛ چاه که دارای گاز است . (یادداشت مؤلف ). || باارتجاعیت . (ناظم الاطباء). || موافق و همدم . (دانشنامه ٔ علایی ص 24).
ترجمه مقاله