ترجمه مقاله

دم کن

لغت‌نامه دهخدا

دم کن . [ دَ ک ُ ] (نف مرکب )که دم کند. آنکه چای و پلاو و جز آن را دم کند. (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) دم کنی . بالش گونه ٔ مدور آگنده از پشم یا پنبه که سر دیگ گذارند دم کشیدن پلاو وجز آن را. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دم کنی شود.
ترجمه مقاله