ترجمه مقاله

دم زن

لغت‌نامه دهخدا

دم زن . [ دَ زَ ] (نف مرکب ) دم زننده . نفس زننده . که نفس بکشد. (یادداشت مؤلف ) :
منت نهنگ دم زن دریای مردمی است
در مردمی ندارد دریای تو نهنگ .

سوزنی .


و رجوع به دم زدن شود.
ترجمه مقاله