ترجمه مقاله

دنب

لغت‌نامه دهخدا

دنب . [ دُمْب ْ ] (اِ) دم و دمب وذنب . (ناظم الاطباء). به معنی دم است که در مقابل سرباشد و به عربی ذنب خوانند. (برهان ) (از لغت محلی شوشتر). به معنی دم بهائم است . (از غیاث ). دم ، اعم ازآنکه از حیوان باشد یا پرنده . دمب . ذنب عرب معرب ازاین کلمه ٔ فارسی است . (یادداشت مؤلف ) :
چو باز دانا کو گیرد ازحباری سر
به گرددنب نگردد بترسد از پیخال .

زینبی .


و بغیر از دنب ایشان [ دو سوسمار ] هیچ عضو پیدا نه ... دنب ها را در خود گیرند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 40).
گر بری گوش ور کنی دنبم
بنده از جای خود نمی جنبم .

(از امثال و حکم دهخدا).


اهلب ؛ دنب بریده . دنب بسیارموی . کیسار؛دنب برداشتن اسب در دویدن . لألاة؛ دنب جنبانیدن آهوبرگان . (منتهی الارب ). و رجوع به دم شود.
ترجمه مقاله