ترجمه مقاله

دهات

لغت‌نامه دهخدا

دهات . [ دُ ] (ع اِ) دهاة. ج ِداهی و داهیة. زیرکان و هوشمندان . (از یادداشت مؤلف ). مردمان زیرک و کاردان و تیزفهم . (ناظم الاطباء). به معنی زیرکان و این جمع داهی است . (از غیاث ) (آنندراج ) : یکی از ابنای دهر و دهات عصر با خودعهدی کرد که گرد عالم بگردد. (سندبادنامه ص 265). از کفات ایام و دهات روزگار کس در گرد او نرسد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). جمعی از کفات اصحاب و دهات احباب او را ارشاد کردند که بر عقب اسیران نباید رفت . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). دهات اربعه ٔ عرب : معاویة. زیاد. عمروبن عاص و مغیرةبن شعبة. و رجوع به داهی و دها شود.
ترجمه مقاله