دهانیدن
لغتنامه دهخدا
دهانیدن . [ دِ دَ ] (مص ) متعدی دادن . واداشتن که بدهد. (یادداشت مؤلف ). به دادن داشتن . (از کتاب تحفه ٔ اهل بخارا): اخطره اﷲ؛ یاد دهانید خدا او را بعد فراموشی . (منتهی الارب ). بخشیدن کنانیدن و عطاکردن فرمودن . (ناظم الاطباء). و رجوع به دادن شود.