ترجمه مقاله

دهدرین

لغت‌نامه دهخدا

دهدرین . [دُ دُرْ رَ ] (ع اِ) مثنی ، اسم است مردروغ و باطل را و مرباطل را به لفظ ماضی ، و منه دهدرین سعدالقین ؛ یعنی باطل و بیکار شد سعدالقین (آهنگر).به اینکه کسی کار به او نمی فرماید جهت تشاغل مردم به قحطسال . یا آهنگری مدتی دعوی کرد که نام او سعد است سپس آن دروغ وی ظاهر شد فقیل له ذلک ؛ یعنی جمع کردی باطل را به سوی باطل ای سعد آهنگر، و یری منفصلا ده . و آن امر است از دها، اصله دهو، لام کلمه که واو بود به جای عین کلمه آوردند دوه شد، ثم حذفت الواو للساکنین فبقی دُه ْ. درین از در است به معنی تتابع یعنی مبالغه بکن در کذب ای سعد آهنگر. یا آهنگری بود عجمی و در یمن گشت می کرد پس وقتی در دهی از دههای یمن کساد بازاری اوشد به زبان فارسی گفت «ده پدرود» یعنی خبر می دهد به وداع ده و خروج خود از آن به فردا تا اهل قریه کار را به او فرمایند. فعربوه و ضربوا به المثل فقالوا اذا سمعت بسری القین فانه مصبح یعنی اگر بشنوی که به شب خواهد رفت او به تحقیق همین جا صبح کننده است یعنی کاذب و دروغگوی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله