ترجمه مقاله

دهستان

لغت‌نامه دهخدا

دهستان . [ دِ هَِ ] (اِ مرکب ) مجموع چندین ده و قریه و جایی که دارای دهات چند باشد. (ناظم الاطباء). دهستان در مقابل شهرستان . (از غیاث ). خره . کوره . بلوک . جزیی از بخش که مرکب از چند ده باشد.(یادداشت مؤلف ). در تقسیمات کشوری هر بخش به چندین دهستان تقسیم می شود. (لغات فرهنگستان ) :
فراوان دگر مرز همچون بهشت
دهستان بسیار پر باغ و کشت .

فردوسی .


متاعی هر که دارد رو به این بازار می آرد
محبت شهر و بر اطراف او عالم دهستان است .

سلیم (از آنندراج ).


عدالت کنان بر دهستان و دشت
به هنجار بازارگان می گذشت .

عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله