ترجمه مقاله

دوازده

لغت‌نامه دهخدا

دوازده .[ دَ دَه ْ ] (عدد، ص ، اِ) ده بعلاوه ٔ دو. اثناعشر . اثنتی عشرة. عدد بین یازده و سیزده . (یادداشت مؤلف ). ترجمه ٔ اثناعشر که عدد معروف است . (آنندراج ). اثنتاعشرة. (ترجمان القرآن ).
- دوازده امام ؛ ائمه ٔ اثناعشر. به عقیده ٔ اکثریت شیعه بعد از حضرت رسول (ص ) دوازده امام یکی پس از دیگری جانشین آن حضرت بودند و آنان عبارتند از: 1- علی بن ابیطالب ، ملقب به مرتضی و امیرالمؤمنین . 2- حسن بن علی ، ملقب به مجتبی . 3- حسین بن علی ، ملقب به سیدالشهداء. 4- علی بن الحسین ، ملقب به زین العابدین . 5- محمدبن علی ، ملقب به باقر یا باقرالعلوم . 6- جعفربن محمد، ملقب به صادق . 7- موسی بن جعفر، ملقب به کاظم . 8-علی بن موسی ، ملقب به رضا. 9 - محمدبن علی ، ملقب به محمد تقی و جواد. 10- علی بن محمد، ملقب و معروف به علی النقی . 11- حسن بن علی ، ملقب و معروف به عسکری . 12-محمدبن حسن ، ملقب به مهدی و مهدی موعود و امام زمان و امام عصر و صاحب الزمان و صاحب العصر است ، سلام اﷲ علیهم اجمعین . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به هر یک از امامان دوازده گانه در جای خود شود.
- دوازده امامی ؛ شیعه ٔ اثناعشری . اثناعشری . اثناعشریه . آن دسته از شیعه که به وجوددوازده امام اعتقاد دارند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب دوازده امام و نیز ماده ٔ شیعه شود.
- دوازده برج ؛ (اصطلاح فلکی ) بروج دوازده گانه ٔ فلکی که عبارت باشند از: حمل ، ثور، جوزا، سرطان ، اسد، سنبله ، میزان ، عقرب ، قوس ، جدی ، دلو و حوت :
خرد فراوان داری همی چرا نالی
ازین دوازده برج نگون و هفت اختر.

مسعودسعد.


شکل فلک دوازده برج
زین قصر دوازده دری ساخت .

خاقانی .


بود هفت اختر و دوازده برج
پیش او سرگشاد و درج بدرج .

نظامی .


رجوع به بروج شود.
- || دوازده ماه که در فارسی به ترتیب عبارتند از: فروردین ، اردیبهشت ، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان ،آذر، دی ، بهمن و اسفند. (یادداشت مؤلف ).
- دوازده بهر ؛ در اصطلاح نجومی تقسیم هر برج است به دوازده قسمت ، انتساب هرقسمت به کوکبی و آن را اثناعشریه نیز گویند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به اثناعشریه شود.
- دوازده جوسق ؛ (اصطلاح نجومی ) معرب دوازده کوشک است که مراد از آن ، دوازده برج فلکی باشد. (آنندراج ) (برهان ) (از ناظم الاطباء). دوازده برج فلک . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به دوازده برج شود.
- دوازده رخ ؛ جنگی بوده است عظیم و مشهور که میان گودرز ایرانی و پیران تورانی در دامن کوه گنابد واقع شد و در آن جنگ ، پیران ویسه با چند برادر خود کشته شد. (از برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ) :
گر کیان را به طالع فرخ
هفت خوان بود با دوازده رخ
آسمان با بروج او بدرست
هفت خوان و دوازده رخ تست .

نظامی .


- دوازده علوم ؛ دوازده علم ادب است که در مدارس قدیم می خواندند و نام آنها را در این دو بیت جمع کرده اند:
صرف و نحو، عروض بعده لغة
ثم اشتقاق و قرض الشعر انشاء
علم المعانی بیان الخط قافیة
تاریخ هذا لعلم العرب احصاء.
اسرار دوازده علومش
نرم است چنانکه مهرمومش .

نظامی .


- دوازده کوشک ؛ دوازده جوسق . دوازده برج . (یادداشت مؤلف ).
- دوازده مقام ؛ در اصطلاح موسیقی پرده ٔ سرود را گویند و آن دوازده است : اول راست . دوم صفاهان . سوم بوسلیک . چهارم عشاق . پنجم زیر بزرگ . ششم زیرکوچک . هفتم حجاز. هشتم عراق . نهم زنگله (زنگوله ). دهم حسینی . یازدهم رهاوی . دوازدهم نوا. و بعضی به جای صفاهان شباب نوشته اند. (آنندراج ) (غیاث ).
- دوازده منزل (اصطلاح نجومی ) ؛ دوازده برج . دوازده فلک . (یادداشت مؤلف ) : هفت پدر علوی را در دوازده منزل ، حرکت و سیر داد. (سندبادنامه ص 2).
- دوازده میل (اصطلاح نجومی ) ؛ کنایه از دوازده برج فلکی است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء).
- ملاّ دوازده ، یا آخوند ملاّ دوازده ؛ در عرف طلاب علوم قدیم حاشیه ٔ نوشته بر کتابی در اطراف صفحه که نویسنده ٔ حاشیه نام خود نیاورده است . حاشیه بر کتاب که صاحب آن شناخته نیست و کاتب در آخر آن عادتاً (12) گذارد. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله