دورادور
لغتنامه دهخدا
دورادور. [ دَ / دُو دَ / دُو ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) گرداگرد و پیرامون . (ناظم الاطباء). پیرمن . اطراف . (یادداشت مؤلف ) :
ز گردکهای دورادور بسته
مه و خورشید چشم از نور بسته .
رجوع به دور شود.
ز گردکهای دورادور بسته
مه و خورشید چشم از نور بسته .
نظامی .
رجوع به دور شود.