ترجمه مقاله

دورتک

لغت‌نامه دهخدا

دورتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) عمیق . دورته . ژرف . گود. دورفرو. دورفرود. مقابل نزدیک تک . بعیدالقعر. بعیدالغور. غائر. غائره . (یادداشت مؤلف ). جوار. قعیر. قعور. عمیق . عمیقه . مطارة؛ چاه دورتک . هیقم ؛ دریای فراخ دورتک . جرور. شطون ؛ چاه دورتک . دبوب حجر؛ غار دورتک .خیسق ؛ دورتک از چاه و گور. حوض مجیر؛ حوض دورتک . اقعار؛ دورتک شدن . امعاق ؛ دورتک گردانیدن چاه را. قعارة. عماقة. تعمق . عمق ؛ دورتک گردیدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله