ترجمه مقاله

دور و دراز

لغت‌نامه دهخدا

دور و دراز. [ رُ دِ ](ص مرکب ، ق مرکب ) طولانی . بسیار دور. سخت طولانی . طویل . (یادداشت مؤلف ): متی . متو؛ دور و دراز سیر کردن .(منتهی الارب ). سفر جامع؛ سیرکردن سفر دور و دراز. (از منتهی الارب ). بلد سمهدر، بلد سهدر، شهر دور و دراز. مهمة مستربح ؛ بیابان دور و دراز. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله