ترجمه مقاله

دوز

لغت‌نامه دهخدا

دوز. (اِ) فضله ٔ لک لک . (ناظم الاطباء). دوزه . پیخال کلنک . (آنندراج ). || بن لاک . (لغت فرس اسدی ).
ترجمه مقاله