ترجمه مقاله

دوش خوردن

لغت‌نامه دهخدا

دوش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لطمه بر پشت خوردن . (ناظم الاطباء). مرادف پهلو خوردن . (آنندراج ). تنه خوردن :
دوشی نخورد قصرشهان خانه بدوشم
سرحلقگی از ماست ولی حلقه بگوشم .

ظهوری (از آنندراج ).


گاهی که کند ماه تهی پهلویی
زآن است که خورده دوشی از قندیلش .

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله